کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

سـلام! صـبـح تـجـلی خـانـدان حـسین!            سـلام! روشنی چـشـم مـهـربان حسین!

بدون نور تو خورشید محتضر شده است            پس از تو تیره شود رنگ آسمان حسین


برای اینـکـه تـجـلی کـنی به نام شهـیـد            چه پیر کرده پدر را غمت، جوان حسین

تو از حـسـینی و سوی حـسین بـازآیی            که بازگـشت تو بـاشد به آسـتان حسین

بنوش جرعه به جرعه جراحت از لب تیغ            بیا و جام عطش نوش، از دهان حسین

تـو را بـریـده بـریـده صـدا زده پـدرت            چه خوب شرح نموده تو را زبان حسین

کنار حائـر تو آسـمان نـشـسته به خاک            کنار تو به زمین خورده زانوان حسین

در این عـبا جگـر پاره پاره زهـراست            که روی هم همگی می‌شوند جان حسین

اجـازه‌ای بـده تا بر حـسین سجـده بریم            که از گلوی تو جاری شده اذان حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در این عـبا جگر پاره پاره حسن است            که روی هم همگی می‌شوند جان حسین

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

یا به جایی خـبر مرگ پـسر را نبـرید            یا که بردید به تـشـیـیع، پـدر را نبـرید

پـدری داغ جـوان دیـد مـلامت نکـنـید            روی زانـو اگـر افـتاد شکـایت نکـنـید


چون‌ رمق نیست تکانی بدهد پایش را            پس بـگـیرید هـمه زیر بـغـل‌هـایش را

نـکـنـد نـالـه که زد طبـل برایش بزنید            جلوی چـشم همه زشت صدایش بزنید

آی مـردم جـگـر سیـنه‌زنـان غـم دارد            غـم سنـگـیـن شب هـشت مـحـرم دارد

غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید            ولدی گفت نشست و ز جگر ناله کشید

ای جوانـمرد، بمیرم که جوانمرگ شدی             پیـش پای پـدر خـویش چرا پا نشدی؟

خنده‌ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است            نیـستی و همه دشت، پیـمبر شده است

زرهت حرز علی داشت، دریدند چرا            گرگ‌ها چنگ به روی تو کشیدند چرا

داغ سنگین تو را شانۀ من تاب نداشت            تشنه بودی، پـدر تـشـنۀ تو آب نداشت

قـوّت چـشم تـرِ من، کـمـرم را نشکـن            قلب محزون من و اهل حرم را نشکن

نـیـزه نگـذاشت که آه تو پـایـان برسـد            جان به لب‌های تو ای محتضر آسان برسد

مانده‌ام با تو و اینگـونه گـرفـتار شدن            رشته رشته شده‌ای مثـل عـبای تن من

آیه‌ها چیده شد افـسوس که کـوثر نشده            نه هنوز این تن پـاره عـلی اکـبر نشده

زخم‌های تنت از موی سرت بیشتر است            بردن پیـکـر تو کارهـزاران نفر است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر ابیات اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین ابیات زیر کنید.

ای جوانمرد، جوانمرگ شدی یا نشدی؟            پیـش پـای پـدر خـویش چرا پا نـشدی

قـوّت چـشم تـرِ من، کـمـرم را نشکـن            حرمت ریش من و اهل حرم را نشکن

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر حذف شد زیرا بر خلاف آنچه گفته میشود مطابق با اسناد کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا علیه‌السلام خواهرش حضرت زینب را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب به سیدالشهدا علیه‌السلام برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده یا در همین جا کلیک کنید.

چشم زد قامت طوبای تو را چشم حسود            پای جـسم تو می‌افـتادم اگر عـمه نبود

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

او کـعـبۀ سرودۀ هر انـجـمن شده است            او دلـبـر هـزار اویـس قـرن شـده است

او کُـلُّـنــا مـحــمـد آقــای کــربــلاســت            گاهی علی و فاطمه گاهی حسن شده است


هـنـگـام جـنـگ آوری‌اش با مـغـیـره‌هـا            تازه دوباره داغ گـل یـاسـمن شده است

یک کوچه باز شد فدکی قطعه‌قطعه شد            تـنهـا گـنـاه، نام عـلـی داشتن شده است

بالاسرش رسید و پدر، دید غـرق زخـم            دُرّ نجف چگونه عـقـیـق یمن شده است

قطعه به قـطعۀ جگرش راکه جمع کرد            مشغول گریه بر جگر خویشتن شده است

روی عـبا حدیث کسا نـقـش بسـته است            هنگام روضه خواندن بر پنج تن شده است

من دلخـوشم از اینکه غزل های تـشنه‌ام            در هیأت لبان عـلی سیـنه‌زن شده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ زیرا در روایات معتبر کتب تاریخ الامم والملوک ج ۵ ص ۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ج ۱۱ ص ۱۹۲؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ج ۴ ص ۶۰؛ بحارالأنوار ج ۴۵ ص ۱۲۵؛  جلاءالعیون ص ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ص ۵۱۷؛ مقتل جامع ج۲ ص ۳۴؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح شده است که خولی سر را در کنج یات و در زیر تشتی قرار دادند، موضوع تنور خولی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا تحریف شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

جایی مـقـدر است بـسـوزد سـرش ولی            قبل از تنور سهم دلش سوختن شده است

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی


یوسف من چاه را با نیزه‌ها حس کرده‌ای            پنجه ناپاک صدها گرگ را حس کرده‌ای

چـشم‌هایم را تماشای تو غـافـل‌گـیر کرد            عضوهای اربأ اربایت پـدر را پیر کرد


چشمهایت در میان موجی از خون غرق بود            بین زخم پهلویت با زخـم‌هایت فرق بود

دیدمت جـسم تو را بر نـیـزه‌ها آویخـتـند            ذرّه ذرّه پیکرت را بر زمین می‌ریختند

تا تنت را لمس کردم غـصه‌ها اغاز شد            هر کجا دستم رسید آنجا شکافی باز شد

پیکـرت با تـیـغ های داغ جـراحـی شده            هر کدام از عضوهایت یک طرف راهی شده

قـاتـل تو نـیـزه‌هـا و قـاتـل من خـنـده‌هـا            لااقـل برخـیـز با عـمـه بگـو اینـجـا مـیا

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

واژه‌هـا در هـیـجـانـنـد عـلی گـفـتن را            صرف کن بر لب من خواهش فهمیدن را
ای که واداشته مدحت به سخن دشمن را            بـنـویـسـیـد غــلام عـلـی اکـبـر مـن را


از هیاهوی جهان نوکری‌ات ما را بس
قحط عشق است، ولی دلبری‌ات ما را بس

چشم عالم مگر از روی تو بهتر دیده‌ست؟            در تو دیده ست هرآنچه به پیمبر دیده‌ست
یا که در چشم تو پیغمبر دیگر دیده‌ست            آینه مانده عـلی، یا عـلی اکبر دیده‌ست
تاب گهـوارۀ تو روزی جبـرائیل است
شعـر لالایی تو قـسـمت میکائـیل است

از دو سر سلـسله توفـیق سیادت داری            حـسنی هـستی و معـیار کـرامت داری
چون ابالفضل هر آئـینه شهـامت داری            بر سر گـم شـدگان دست عـنایت داری
از مـزامـیـر جـهـان لـحـن اذانت بـوده
پـدرت بـند دلـش بـنـد بـه جـانـت بـوده

آتـش بـام تـو فـانـوس بـیـابـان‌هـا بــود            خانه‌ات در قـرقِ خـندۀ مـهـمـان‌ها بود
دست بخـشندۀ تو مصدر احسان‌ها بود            گرمْ آغـوش تو مـأوای پـریـشان‌ها بود
شعر بخـشندگی‌ات ورد زبـان‌ها می‌شد
چشم‌هایت غزلی فوق بیان‌ها شده می‌شد

آمـده مـرد مـسـیـحی به تـمـاشای نـبـی            خواب دیده است مسلمان شده در پای نبی
هست در او عـطش دیـدن سیـمای نبی            ناگهان شهـر نشان داد تو را جای نبی
مستِ مبهوتِ علی‌اکبری‌ات را عشق است
اشهدُ انکَ پیـغمـبری‌ات را عشق است

هم‌جـوار پـدرت مـقـصد مـیـقـات شدی            چون ابالفضل تو هم قبلۀ حاجات شدی
نفس طاهایی و بی‌معجـزه اثـبات شدی            بر لب خواهـش ما ذکر مـناجات شدی
در بـنی‌هـاشـمیان مـظهـر احساسی تو
کاشـف الکـرب مـسیحـایی عـبـاسی تو

سر تعـظیم تو در پیـش پدر دیدنی‌است            طرز جنگ آوری‌ات وقت خطر دیدنی‌است
چرخش تیغ به دستت چقدر دیدنی‌است            بر لب دشـمن تو اَینَ مَـفـر دیـدنی‌است
آیه‌های رجزت داغ تر از شمشیر است
در کمان خـم ابروت هزاران تیر است

گرد باد است چـنین پا به رکـابت باشد            دشت در سیـطـرۀ چـنگ عـقـابت باشد
صولت مصـطـفوی پشت نـقـابت باشد            لـشکـر کـیـنه زده خـانـه خـرابت باشد
کوه با چرخـش تیغـت ز کمر می‌شکند
چقدر گردش چـشمان تو سر می‌شکـند

گره خورده ست نگاهت به نگاه پدرت            سـایـه‌ات مـثـل ابالـفـضـل پـنـاه پـدرت
تـیـغ ابـروی کـجـت بـود سـپـاه پـدرت            رفـتـی و رفـت به دنـبـال تـو آه پـدرت
نا امـیـدانـه نـگـاهی ز پـی‌ات می‌دوزد
دست بر اشک محاسن زده و می‌سوزد

ای که ممسوس خدایی کمی آهسته برو            پیری‌ام را تو عصایی کمی آهسته برو
بر دلـم عـقـده گـشایی کمی آهسته برو            دلـبـر کـرب و بلایی کمی آهسـته بـرو
می‌روی و پدر پیر زمین خواهد خورد
زخم از خندۀ این قوم لعین خواهد خورد

از نسیم تن تو دشت گـلستان شده است            جای جای بدنت فرش بیابان شده است
پدرت زائر این پیکر بی‌جان شده است            اربـاً اربـایی تو سهم جوانان شده است
اولــیـن داغ حــرم آیــنــۀ یـــاس شــده
ملتهب تر ز هـمـه غـیرت عـباس شده

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : مجتبی دسترنج نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـسـرم پـیـرهـنـت را چه بهم ریخـته‌اند            بـاغ من یـاسـمنت را چه بهم ریخـته‌اند

تو خلاصه شده بودی به حسین و به حسن            هم حسین و حسنت را چه بهم ریخته‌اند


شـبه پیـغـمـبرم من، شـد تنت اربـاً اربـاً            شکل اعضای تنت را چه بهم ریخته‌اند

حیدری صولت من، ای تو اذان گوی حرم            نیزه داران دهنت را چه بهـم ریخـته‌اند

نـالـۀ یـا ابـتـای تـو کـشـیـده شـده اسـت            صوتِ نـاله زدنت را چه بهم ریخـته‌اند

عـمـه‌ات آمـده برخـیز عـلی، جـانِ پـدر            تا نگـوید که مَـنَت را چه بهم ریخـته‌اند

با عـبـا می‌بـرَمت سـمت خـیام ای اکبر            اُف به دنیا کـفـنت را چه بهم ریخـته‌اند

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

قـبل رفتن سـری به حـرم بزن            سـری به خـیـمه عـمه هم بزن
هی از این خیمه به اون خیمه برو            جـلـوی چـشام یه کـم قـدم بزن


چه جوری راهی مقـتـلت کنم؟            به خــدا بـایـد مـحــولـت کـنــم
من هنوز از دیدنت سیـر نشدم            کاش می‌شد یه کم معـطلت کنم

اگـه قـد و قـامـتت رشـیـد شـده            هـمـه مــحـاســنـم سـفـیــد شـده
راه کـشـتـن حـسین و مـیـدونن            تو شهید شی پـدرت شهـید شده

خـدایـا پـیــمـبــرم داره مــیـره            اشک چشم خواهرم داره میـره
هـمـه اهـل حـرم دارن مـیـگـن            آخ عـلـی اکــبــرم داره مـیــره

یکی شمشیر روی بازوت میزنه            یه نفر پنجه به گـیـسوت میزنه
مـادرت فـاطـمه رو صدا نـزن            نیـزه دار نیـزه به پهلوت میزنه

بـمـیـرم مـحـاصره شـدی عـلی            دیگه مـحـتـاج زره شدی عـلی
تو خـودت گـره‌گـشای عـالـمی            پس چرا گره گره شدی عـلی؟

چـقـدر از بـدنـت خــون اومـده            پـسـرم پاشـو بـابـاجـون اومـده
نگـا کـن این اولـین بـارِ عـلـی            عمه از خـیـمه‌ها بیـرون اومده

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی            پاره‌های بدنت را جگـرم سوخت عـلی

ناگهـان زانـویم افـتاد زمین چون دیـدم            طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی


چه کـنـم عمّه نـبـیـند بـدن حـمزه‌ای‌ات            مُثله دیدم بدنت را جگـرم سوخت علی

باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است            نیزه بینم کـفنت را جگرم سوخت علی

یوسفم، کاش که می‌شد به میان حرمت            ببرم پیـرهنت را جگـرم سـوخت عـلی

آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است            خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی

داغ پـرپـر شدنت جـای خود، امّا بـیـنم            داغ بی‌سر شدنت را جگرم سوخت علی

این همه ضربه میان بدنت گم شده است            با که گویم محنت را جگرم سوخت علی

از همان دور شنـیدم رجزت را پـسرم            این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی

نـعـره حـیــدری و نـالـه یـا زهــرایـت            می‌شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی

نشد آخـر لب عـطـشـان تو را آب دهم            چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی

گر نـیـایـنـد جـوانـان حـرم یــاری مـن            که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد. لازم به ذکر است که مقاتل معتبر تصریح کرده‌اند قبل از رسیدن سیدالشهدا عليه‌السلام حضرت علی اکبر به شهادت رسیده بودند و نیازی به این داستان سرایی ها نیست!!؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

لخته خـونی که برون از گلویت آوردم            ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. لازم به ذکر است که تنها یک نیزه به بدن مبارک حضرت علی اکبر زده شده و بیشتر با ضربات شمشیرها ارباً اربا شدند

این همه نیـزه میان بدنت گم شده است            با که گویم محنت را جگرم سوخت علی

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هـیچ بـابـایی نـبـیـند آنچـه را من دیـده‌ام            من جـوانم را غـریق مـوج آهـن دیـده‌ام

مثل باران می‌چکید از دست هایم پیکرش            هستی‌ام را روی دستم اربـاً اربـا دیـده‌ام


یک تنه می‌رفت بر جنگ علی نشناس‌ها            وقت برگشتن تنش را چند صد تن دیده‌ام

لشکری دستش به خون لاله‌ام رنگین شده            قاتـلش را یک نفر نه جمع دشمن دیده‌ام

بی‌دفاع از کوچه‌های سنگ و آهن می‌گذشت            مادرم را در وجودش خوب روشن دیده‌ام

هر چه با غم ناز رویش را کشیدم برنگشت            خون مانده در گلویش را کشیدم برنگشت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : احمدجواد نوآبادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترجیع بند

نامش عـلی و اوست سرتا پا محمد            بایـد عـلـی او را بخـوانـم یا محمد؟

خُلق عظیمش را همینکه خَلق دیدند            خـوانـدند با هر منـطقی اورا محمد


وقتی که روی دوش بابایش حسین است            رفـتـه به مـعـراج خـدا گـویـا محمد

دلتنگ پیـغـمـبر شده که ناخـودآگـاه            او را صـدا زد بـاز هـم بـابـا محمد

تا رفت میدان، گفت لشکر وای بر ما            هـیـهـات از جنـگـیـدن ما با محـمـد

دیدند لشکـر که شده در وقت پیکار            ذکـر لـب او یــا عــلـیُ یـا مـحــمـد

ثانی حیدر، شبه پیـغـمبر علی جان

گـشـتـی فـدائی پــدر در راه قــرآن

لـرزیـد پـشت لشکـر دشمن سراسر            تا گـفـت در مـیـدان جنگ الله اکـبر

هنگـام رفـتـن شد رها از هر تعـلق            ممسوس ذات حق شده از پای تا سر

نَـحـنُ و بَـیـتُ الله اولـی بـا الـنــبـیٍّ            نـزدیک‌تر از ما نبـاشـد با پـیـمـبـر

طوری شده راهی به سمت قلب میدان            انگار حیدر کرده عزم فـتـح خـیـبر

با ذوالفقار خود شده مشغـول پیکار            آنگونه که یک سر نمانده روی پیکر

آمد به خـیـمـه تا بـرای آخـرین بار            از کـام بـابـایش شود لب‌های او تر

ثانی حیدر، شبه پیـغـمبر علی جان

گـشـتـی فـدائی پــدر در راه قــرآن

از تو جـدا کـردم همه اهل حـرم را            انـداخـتـم سـمـتـت نـگــاه آخــرم را

ای خاک عـالـم بر سر دنیـای بی‌تو            آتـش زده داغـت تـمــام پـیـکـرم را

من روی زانـو آمـدم بالای جـسمت            می‌بینی آیا حال و روز مضطرم را؟

هی هـلـهـله کردند و خـندیـدند بابا!            تا دشـمنان دیـدنـد چـشـمان تـرم را

چشمان نامحـرم کجا و عصمت الله            برخیز، برگردان به خیمه خواهرم را

بـاید جـوانـان بـنـی هـاشـم بـیـارنـد            تا خـیـمـه‌هـا جـسـم عـلی اکـبرم را

ثانی حیدر، شبه پیـغـمبر علی جان

گـشـتـی فـدائی پــدر در راه قــرآن

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر بالا سه غزل دنبال هم آورده شده که این شعر باید یا ترکیب بند و یا ترجع بند باشد و در تعریف این دو شعر لازم است یک بیت برگردان آورده شود که شاعر محترم آن را نسروده لذا جهت رفع نقص بیت زیر اضافه شد

ثانی حیدر، شبه پیـغـمبر علی جان            گـشـتـی فـدائی پــدر در راه قــرآن

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : ابوالفضل عصمت پرست نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

مثل صـدفی پـوچ به گـوهر نرسیده            آن دل که به مهر عـلی‌اکبر نرسیده

در خواهشت ای سائل درمانده چه خیری ست            وقتی که به پابـوسی این در نرسیده


هی قـافـیه در قـافـیه افـتـاد به پایش            از شوق غـزل‌های به دفـتر نرسیده

از خـیمه بـرون آمد و آمد به تـماشا            هرکـس به تـمـاشای پیـمـبر نرسیده

با اشک پدر گفت که برخـیز موذن            هر چند که هنگـام اذان سـر نرسیده

یکبار شهادت بده حق با چه کسی بود            تـا آتـش تـردیـد بـه بــاور نـرسـیـده

آرام بــرو مــایـۀ دلـگــرمـی بــابــا            آرام بــرو قـصـه به آخـر نـرسـیـده

می‌رفت؛ نگاهش به پدر بود کماکان            دلـتـنـگ پـدر بود به مـادر نـرسیده

با تیغ دو ابروی کجش مثل اباالفضل            مشغـول قتال است به لشگر نرسیده

گـفـتـند که بـغـضاً لـعـلی زود بیـاید            هرکس به مصاف یل خـیبر نرسیده

بر گرد ضریح زرهش در دل لشگر            جز تیر و سنـان زائر دیگر نرسیده

ای‌کاش که می‌شد پـدرش زود بیاید            تا کار به غـارت شـدن سر نرسـیده

از اسب نگاهی به علی کرد حسین و            سمت پـسر افـتاد به پـیـکـر نرسـیده

معلوم شد از آیـنه کاری شدن دشت            سمت حـرم این جمع مکسر نرسیده

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـدرت با تن مـجـروح تـو تـنتهـا مـانـده            پـدری پـیـر که در بـهـت تـمـاشـا مـانده
حق بده خیره به این قـامت پاشیـده شوم            چیزی از پیکرت ای یـوسف بابا مانده؟


اربـاً اربـایی‌ات از دور به چـشـمـم آمـد            یک نشانی ز تو هر گوشۀ صحرا مانده
خم شدم بوسه‌ای از زخم سرت بـردارم            در هـمـین حال کـمـانی کـمـرم تـا مانده
ای جـوانـان کـمـک این پـدر پـیـر کـنید            بـر تـن خـاک تـن اکـبــر لـیــلا مــانـده
قـطـعه قـطعه بـسـپاریـد بـدن را به عـبا            جمع شد پیکرش از دشت؟ نه حالا مانده
چقـدر کـم شـده‌ای یا که مـکـسر شـده‌ای            ای که نزدیکیترین روضه به مادر شده‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و اغراق بی مورد در روضه حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده یا در همین جا کلیک کنید.

چند تا نـیـزه کـشـیدم ز تنت با این حـال            چند تا نـیـزه شـکتسـته به تـنت جا مانده

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

به قدش دوخته او چـشم ترش را خیلی            جـلـب کرده نگـه او نـظـرش را خـیلی

زد به میدان و کشیده است علی‌وار علی            به رخ لـشگـر کـوفه هـنرش را خـیـلی


تا رجز خواند و شنیدند که هم نام علی‌ست            هدف سنـگ گـرفـتـند سـرش را خـیلی

بعد از آن ضربه که مُنقذ به سر اکبر زد            هی گرفـتند همه دور و برش را خیلی

اربـاً اربا تـر از او نیست مـیان شـهـدا            داده آزار هـمـین غـم پـدرش را خـیلی

هر کجا دست کشیده است تن اکبر بود            آه، سوزانده مصیبت جگـرش را خیلی

پیکـرش را نتـوانـست خودش جمع کند            آخر این داغ شـکـسته کمرش را خیلی

در عـبا چـیـد به سـخـتی بـدن اکـبر را            داشت تا خـیمه هوای پـسرش را خیلی

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : نعیمه امامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تیرباران شده در معـرکه بال و پر تو            زخم صد نیـزه فرود آمده بر پیکر تو

تکـه‌هایت همه جا ریخـته پیغـمبر من            چه کـنم جـان نـبـی؟ با بـدن پـرپـر تو


تا در آغوش بگیرم کمی از جسم تو را            به روی خاک می‌افتد طرف دیگر تو

کام عطشان تو آتش زده بر هستی من            جـرعــه‌ای آب اگـر بـود دم آخــر تـو

قـد و بـالای تو را ریـخـتـه‌ام لای عبا            کاش می‌شد ببرم سمت حـرم پیکر تو

خـوب شـد هـمـره عـشـاق نبـاشد لیـلا            ورنه می‌مُرد در این دشت بلا مادر تو

آه جَـدّا بِـنِـگر ماه مرا غرق به خـون            شده با این سر بشکافته چون حیدر تو

هرکه با هرچه توانسته علی را زده است            کـیـنه‌ها داشـته این قـافـلـه از اکبر تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به دلیل انطباق با روایات معتبر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا همانگونه که علامه مجلسی در جلاء العیون ص ۵۷۴ مرحوم خراسانی در منتخب التواریخ ص ۲۳۱ و شیخ عباس قمی ( بطور ضمنی) در نفس المهموم ص ۲۷۵ تصریح کرده اند حضرت لیلا قبل از کربلا فوت کرده بودِ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

خـوب شـد هـمـره عـشـاق نـیامد لیـلا            ورنه می‌مُرد در این دشت بلا مادر تو

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر دل که سوز عشق تکانش نمی‌دهد            حق در حریم قـرب، مکانش نمی‌دهد

تا نشکند دلی به حقـیقت، خدای عشق            نور و صفا به جوهـر جانش نمی‌دهد


چون شمع هر که دعوی روشنگری کند            تـقـدیـر غـیر اشـک روانـش نمی‌دهـد

»هر گل که بیشتر به چمن می‌دهد صفا            گـلـچـین روزگار، امـانـش نـمی‌دهد«

آلاله‌ای که داغ ندیده‌ست، دست غیب            جـا در صف شکـسـته‌دلانـش نمی‌دهد

هر دل که نیست تشنۀ جام بلا، خدای            سودای عـشق و سوز نهانش نمی‌دهد

وآن‌کس که دل به آل علی بست، جبرئیل            جز حرف عاشـقی به زبانش نمی‌دهد

در نینوای عشق کسی بهتر از حسین            از جان، رضا به مرگ جوانش نمی‌دهد

آن‌قدر تشنه است که یک بـوسۀ وداع            پـایـان بـه آتـش هـیـجـانـش نـمی‌دهـد

صد چشمِ انتظار به ره مانده است و اشک            مهـلـت بـه دیـدۀ نـگـرانـش نـمـی‌دهـد

پشت سرِ مسافرش از خیمه آب ریخت            وقـتی که دیـد گـریـه امـانش نمی‌دهـد

زیباتر از علی کسی از اهل‌بیت وحی            جـان در ره امــام زمـانـش نـمـی‌دهـد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است            بی‌جهت نیست که اسمش علی اکبر شده است

چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست            اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست


حـرکـات و سکـنات و وجـنـاتش طاهـا            مـادرش آمـنـه بوده‌ست مگـر یا لـیـلا؟

با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد            این پیـمـبر چـقـدر تـازه مسـلـمان دارد

ماه عـالم شده از دیدن رویش سرمست            «پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست«

سنگ در دستش از اعجاز قمر می‌گردد            گر به خورشید بگوید نرو، برمی‌گردد

جان علی، جسم نبی، جلوۀ کـوثر بوده            سـرّ لـولاک، از اول عـلـی اکـبـر بوده

هر زمان عطر حضورش به هوا برمی‌خواست            نـفـس پـنـج تن آل عـبـا بـرمی‌خـواست

ذاتـش آئـیـنـه در آئـینه پـیـمـبـر گـشـته            بارها از شـب معـراجِ خودش برگـشته

بی‌نقاب آمدنش پیـش عـمو دیدنی است            به اباالفضل قـسم قـامت او دیدنی است

چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت            حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت:

»شاه شمشادقدان، خـسرو شیرین‌دهنان            که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان«

زلفـش آن‌روز که در دست نسـیم افتاده            سمت و سـو داده به تحـریر مـؤذن‌زاده

کربلا هم عـطـشش چند برابر شده بود            تـشـنۀ صوت اذان عـلی اکـبر شده بود

أشهـدُ أنّ... به این مـرد ولی باید گـفت            اشـهـدُ أنّ عـلـی بـعـدِ عـلـی بـاید گـفت

جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است            أشهدُ أنّ محـمّـد شـدنش را عـشق است

بـاد آورده به هـمـراه، شـمـیـم صلـوات            می‌وزد بر سر کـوی تو نسـیم صلوات

ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت            مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمی‌گشت

کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات            باز هم بر گل روی عـلی اکبر صلوات

چشم دنیا به تنت جامۀ احسان دیده‌ست            حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده‌ست؟

می‌شود صید نگـاهـت دل میـدان حـتی            بـاز شد روی تو آغـوش بـیـابـان حـتی

رفتی آن‌گونه که شد دشت پر از عطر تنت            کـربـلا رنگ گـرفـت از نفس پیرهـنت

ذات تو گرچه خلاصه شدۀ پنج تن است            بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است

بیـشتر ریخت به هم رفـتن تو قـاسم را            کـشـت داغ تو جـوانـان بـنـی‌هـاشـم را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : عباس همتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

صدا نزدیک می‌آید صدای پای پیغمبر            جوانی می‌رسد از راه با سیمای پیغمبر

به آغوش نبوت بازگردانده‌ست یثرب را            تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر


دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه            نهفته بین لب‌هایش دم عـیسای پـیغـمبر

نگاهش قطره قطره آیۀ «والشفع و الوتر» است            ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر

به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او            می‌افتد هر کسی یاد جوانی‌های پیغمبر

شنیدن‌ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری            نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر

به دنیای تو اول راه می‌یابند و بعد از آن            جوان‌ها انس می‌گیرند با دنیای پیغمبر

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای لَبَت خشک‌تر از، ساحل دریا پسرم            خـجـلـم از تـو نـشـد، آب محـیـا پـسـرم

دیـدی آخـر، هـمه زانـو زدنم را دیـدن            کمکـم کن، مـنِ افـتـاده ز پـا را پـسـرم


مثل تسبیح تنت، یکصد و یک دانه شده            با تنت ذکـر گـرفـتـم، که خـدایـا پـسرم

جسم تو بیشتر از وسعت دار الحرب است            می‌زنم خـیـمه به انـدازه صحـرا پـسرم

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

آفرین بر هرکه گوشش بر دهان رهبری‌ست            رهبری که ناهی سرسخت بدعت آوری‌ست

افـتخـار ماست که پـیـر و مراد راهمان            خلق و خویش فاطمی و راه و رسمش حیدری‌ست


بیـرق اسلام بـاید در زمـین محکـم شود            این همان تکلیف هر رزمنده در هر سنگری‌ست

جملۀ "ما می‌تـوانـیم" از پیام کـربلاست            اولین رکن و اساس جامعه خودباوری‌ست

روضه‌های هر شب ما بی‌رسالت نیست نیست            اشک ما و باور ما موجب روشنگری‌ست

کـربـلای دیگری برپـا نخـواهد شد دگر            خاکریز شیعه مـملو از حمید باکری‌ست

ارباً اربا هـم شویم از حـامـیان رهـبریم

شـکـر حـق مـا پـیـرو راه عـلـی اکـبریم

خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علی‌ست            چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علی‌ست

او علی بن حسین بن علی و فاطـمه‌ست            مادرش زهرای مرضیه‌ست و بابایش علی‌ست

میـمـنه تا مـیـسـره یا میـسـره تا میـمـنـه            بهترین شیرین‌ترین ذکر رجزهایش علی‌ست

کـوری چـشم تـمام قـاسـطین و مـارقـین            نقش سربندش و بازوبند زیبایش علی‌ست

با علی یعنی حیات و بی‌علی یعنی ممات            عشق امروزش علی و عشق فردایش علی‌ست

ابن مـلجـم‌ها سـر او را نـشانه می‌رونـد            به همین جرمی که نام بامسمایش علی‌ست

چون مدینه بار دیگر کوچه‌ای وا می‌کنند

با هجـوم تـیغ و نـیـزه ارباً اربا می‌کـنند

تیغ دشمن بی‌هوا برگ و برش را می‌برد            خنجری از پشت سر بال و پرش را می‌برد

هرکسی با حمله‌ای با حربه‌ای با ضربه‌ای            پـاره پـاره پـاره‌های پیکـرش را می‌برد

بگذرم من مانده‌ام آخر حسین از معرکه            با چه حالی تا حرم تاج سرش را می‌برد

لـشگـری آمـد برای بُـردنش تا خـیـمه‌ها            چه غـریـبـانه عـلی اکـبـرش را می‌بـرد

مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیده‌است            تکّـه تکّه در عـبا پیـغـمـبرش را می‌برد

با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد            اکبرش را می‌برد یا اصغرش را می‌برد؟

دل شکـسته بعد اکـبر از دل نا محـرمان            سمت خیمه همره خود خواهرش را می‌برد

آخـرش این مرثـیه ما را مدیـنه می‌بـرد

حضرت زهـرا عزداری ما را می‌خـرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ارباً اربا هـم شویم از حـامـیان رهـبریم            مـا مـقـلـدهـای چـشـمـان عـلـی اکـبـریـم

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : رسول رشیدی راد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

می‌تـوان دیـد در او جلـوۀ پیـغـمـبر را            هـیـبت و هـیـمـنـۀ شـیـرخـدا حـیدر را

مست از عشق الهی ز لبش جاری داشت            تا فرات از لب خود شعبه‌ای از کوثر را


تا حـرم را بـرهـاند ز عطش یاری داد            وقت سقائی خود حـضرت آب آور را

مثل شاهین به دل لشکر کوفه زد و با            حـمـله‌ای کـرد پـراکـنده همه لشکر را

بـاز جـا داشـت خـدا بار دگـر با اکـبـر            کـربـلا خـلـق کـند معـجـزۀ خـیـبـر را

تا قـدم زد به دل معـرکه غـوغـایی شد

در دل لـشکـر کـوفـه چه نـجـوایی شد

می‌دهد شیرحسین در دل میدان جولان            می‌شود قـائدۀ کـوچک جنگـش طوفان

دست بر قـبضۀ شمـشیر نبـرده به خدا            می‌درد زهرۀ دشمن چو علی با چشمان

مثل مومی به کف سلطۀ خود می‌گیرد            چو اجـل مـیـمنه تا میـسـرۀ هر مـیدان

بانگ تکبیر ابالفـضل بلند است به هر            ضرب شمشیر علی وارۀ اکبر، ای جان

ترس افکنده نگاهش به دل لشکـر شام            کرده با شـیوۀ جـنگـش همه را حـیران

حیف شد حیف که با تشنگی از پا افتاد

عـاقـبـت داغ عــلـی بـر دل آقــا افـتـاد

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای اذان گوی حرم، شبه پیمبر چه کنم            تو بگـو با غمت ای لالۀ پرپر چه کنم

قدرتی نیست به زانـو که قـدم بـردارم            شد زمین خوردنم امروز چو حیدر چه کنم


زنـده شـد در نـظـرم یاد مـدیـنـه اکـبر            شده پهلوی تو چون پهلوی مادر چه کنم

غیر مـمکن شده تا بوسه بگـیرم از تو            بس که پاشیده شده جسم تو اکبر چه کنم

لحظۀ جمع تو یک جمع به من خندیدند            با تن ریخـتـه‌ات در بر لشکـر چه کنم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل تحیفی بودن مطالب و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع؛ حذف شد.

زنـده زنـده بدنت را همه کـنـدند عـلی            بـیم دارم که بُـریـده بـشود سر چه کنم

نیمی از جسم تو را روی عبا چیدم من            سر مقراض کمی مانده ز پیکر چه کنم